Thursday, October 07, 2004

لپ خوری

سلام گل مادر
انقده موش و ناناز و خوردنی شدی که من و بابایی جفتمون دلمون می خوادکه ای کاش می شد محکم فشارت بدیم به خودمون. وقتی با اون چشا و لبای نازت بهمون می خندی و هی در جواب حرفامون میگی اووووووو دل آدم آب میشه.
دیروز خانم مهربون همسایه برات یه بلوز شلوار هدیه آورد. البته قبلاً بهت هدیه داده بود. این یه مهربونی اضافه بود و وقتی اومد تو و تو رو دید گفت
- Oh my God, what a nice baby...
و بقیه حرفایی که باهات زد رو نفهمیدم چون فرانسه گفت. تو فهمیدی ؟؟؟!!!!(محض اطلاع بگم که این خانوم معروف به مادام(معروفیتش توی خانواده ما یعنی) طبق اکتشافات مامانی و خاله نسرین 94 سالشه) نمیدونم اینا چرا اینجورین. یعنی خانم دکترت هم داره با من انگلیسی حرف می زنه ها ولی تا سوییچ می کنه رو تو و شروع می کنه با تو حرف زدن یه دفعه زبونش میشه فرانسه. این دفعه می خواستم بهش بگم که مادام ژولیت شما فکر نمی کنین مامان نی نی هم دلش می خواد بدونه که بقیه به بچه اش چی میگن؟؟
Any way!!!

دیگه برات بگم که کشته اون وقتی ام که لپاتو می چسبونم به لپام و تو یه دفعه مثل قحطی زده ها دهنتو می چرخونی که لپامو بگیری تو دهنت. نمی دونی که. کششششته این کارتم. حیف که عکس این کارتو نمیشه گذاشت

دیگه اینکه مثل قبل و خیلی فجیع تر وقتی دمر میذارمت همش گردن میکشی و اصلاً سرتو نمیندازی پایین. مگر اینکه خوابت بیاد و پستونک بذارم تو دهنت که در اون صورت سرتو از پهلو میذاری رو بالش و می خوابی.



نمی دونی چقدر قیافه موشتو وقتی کلت میره تو کلاه این کاپشن دوست دارم



راستی از همینجا از مامانی تقاضا می شود که لطفاً برای این گل نوه شون مقادیر معتنابهی (اینجوری می نویسن؟؟) اسفند دود کنن. دستتون درد نکنه.

0 comments: