اول اولی که به دنیا اومده بودی، همه لباسات برات بزرگ بودن و من فکر می کردم که پس کی لباسات اندازت میشن ؟
یه خورده بعد ترش که کوچکترین سایزها اندازت میشدن، فکر می کردم که پس کی این لباسا برات کوچیک میشن؟
و الان دیگه سه تا از لباسات به طور جدی، برات کوچیکن و پاهای کوچولوت توشون باز نمیشه...و الان دیگه پمپرزهای سایز 2 تموم شدن و چند تا دونه آخرش کاملاً موقع بستن برات کوچیک بودن و سایز پمپرزات 3 شده ... و الان کوچولوی نازنینی که لباسای سایز 50 براش بزرگ بود، لباسای سایز 62 کاملاً اندازشه... و الان پسر کوچولویی که وقتی کنار گوشش سشوار می کشیدی تکون نمی خورد، به کوچکترین صدایی عکس العمل نشون میده... و الان نازدونه ای که مامانش به زور اصرار داشت جغجغه رو تو دستای کوچیکش جا بده، خودش جغجغه رو بر میداره، تکون میده و به طرف دهنش میبره تا مثل همه چیزای دیگه، مزه شو امتحان کنه و خیلی چیزای دیگه
داری بزرگ میشی پسر کوچولوی مامان... و من سعی می کنم از همه لحظات با تو بودن لذت ببرم
نازنین! اولین روز ماه پنجم زندگیت، مبارکت
یه خورده بعد ترش که کوچکترین سایزها اندازت میشدن، فکر می کردم که پس کی این لباسا برات کوچیک میشن؟
و الان دیگه سه تا از لباسات به طور جدی، برات کوچیکن و پاهای کوچولوت توشون باز نمیشه...و الان دیگه پمپرزهای سایز 2 تموم شدن و چند تا دونه آخرش کاملاً موقع بستن برات کوچیک بودن و سایز پمپرزات 3 شده ... و الان کوچولوی نازنینی که لباسای سایز 50 براش بزرگ بود، لباسای سایز 62 کاملاً اندازشه... و الان پسر کوچولویی که وقتی کنار گوشش سشوار می کشیدی تکون نمی خورد، به کوچکترین صدایی عکس العمل نشون میده... و الان نازدونه ای که مامانش به زور اصرار داشت جغجغه رو تو دستای کوچیکش جا بده، خودش جغجغه رو بر میداره، تکون میده و به طرف دهنش میبره تا مثل همه چیزای دیگه، مزه شو امتحان کنه و خیلی چیزای دیگه
داری بزرگ میشی پسر کوچولوی مامان... و من سعی می کنم از همه لحظات با تو بودن لذت ببرم
نازنین! اولین روز ماه پنجم زندگیت، مبارکت
0 comments:
Post a Comment