Thursday, December 16, 2004

تف - جارو شارژی - ماشین

گل پسر قشنگم
هر روز یه پدیده جدید درت مشاهده میشه و مامان و بابایی رو کلی به وجد میاره. یکی از کارای باحالی که واقعاً برام جالبه که بچه ها چه جوری کشف می کنن که این کارو بکنن و تو هم چند روزه که نیمی از اوقات بیداریت رو به این کار می گذرونی، تف کردنه. تف ام که نه... نمیدونم اسمش دقیقاً چیه ولی از همونا که لبا رو یه کاری می کنن که صداهای اینجوری در میاد. انقده دوست دارم این کارتو که حد نداره. با یه تلاش وصف ناپذیر و انرژی ای ام این کارو انجام میدی که نگو... قربون تف کردنت مامانی

آخه نمیشه که من این افاضات بابایی رو نگم... تو شدیداً از صدای جارو شارژی کپ می کنی. لب ور می چینی و بعدشم می زنی زیر گریه. برای همینم وقتی می خوایم ازش استفاده کنیم، معمولاً میبریمت یه اتاق دیگه و درو میبندیم. چند روز پیش بعد از استفاده از جارو، تو داشتی غر می زدی و شلوغ می کردی. بعد بابایی با لحن تهدید آمیز و با اشاره به جارو شارژی بهت میگه : " روشنش میکنما !!!!"

--------------------------------------------------------------------------------

پریشب که اومد خونه، گفت:" زود باش زود زود تا خیلی دیر نشده یه سر بریم بیرون. علیرضا رم اگه حاضر کنی من زودتر میبرمش." منم کاپشن سرهمی علیرضا رو تندی تنش کردم و دادمش برد و خودم هم لباس پوشیدم و دم در خونه که رفتم، دیدم کالسکه علیرضا دم دره. فکر کردم لابد اقا یا خانم مسئول ساختمون اومدن و اونم رفته و داره باهاشون حرف می زنه . کالسکه رو برداشتم و رفتم پایین که دیدم با علیرضا دو تایی نشستن توی ماشین !!!! درسته که میدونستم به زودی قراره ماشین دار شیم ولی خیلی کیف داد... خیلی... خیلی


پسرکم در حال یادگیری شیشه به دست گرفتن



ظاهراً صفحه کامنت اینجا برای بعضی از دوستای خوبم باز نمیشه. ببینید با این لینک باز میشه ؟


0 comments: