سلام کوچولوی قشنگم
یکی از کارام شده گشتن به دنبال پستونک تو. همیشه خدا پستونکت رو از دهنت در میاوردی و صدای غرت که بلند میشد میومدم و پستونکت رو که همون کنارا روی بالشت یا زیر دست و گردنت افتاده بود، برمیداشتم و بهت میدادم. ولی الان یه مدتیه که باید در شعاع یک و نیم متری دنبال پستونکت بگردم. چون با دستای کوچولوی قشنگت از دهنت درشون میاری و سعی می کنی که دوباره بکنیش توی دهنت، ولی هیچ وقت موفق نمیشی، دلیلش هم اینه که از ته میکنیش توی دهنت، بعدشم که نمیتونی پرتش می کنی و من باید کلی بگردم تا پیداش کنم
قبلاً ها فقط وقتی یه چیزی نزدیک دهنت میشد، دهنت رو میاوردی جلو و مثل هاپو می خواستی بخوریش، ولی تازگیا پیشرفت کردی و هر چی که نزدیکت میشه، دستات رو میاری جلو و می گیریش و می کنیش توی دهنت و اگه هم نتونی اون چیز رو بگیری، دستات رو می کنی تو هم و تندی می کنیشون توی دهنت. وقتی من سرم رو نزدیک صورتت می کنم تا بوست کنم یا لپاتو بچسبونم به لپم ( کاری که عاشقشم) دستای کوچولوتو میگیری دور صورتم و کلتو تند تند تکون میدی تا بالاخره یه جایی از صورتم رو بگیری توی دهنت ولی من تا حالا فقط یه بار اجازه دادم این کارو بکنی. اونم چون کلی داشتی گریه می کردی و کلافه بودی، پستونکم نمی خوردی و من بر خلاف توصیه های همیشگیم مبنی بر بهداشتی بودن، اجازه دادم که لپم رو مک بزنی و الان هم کلی جاش کبود شده. ( بابایی لطفاً سوء استفاده نکن. این کار کاملاً غیر بهداشتی و بد است )
---------------------------------------------------------------------------
ما یه همسایه ترک داریم. ترک ترکیه ها، نه ترک آذربایجان که یه پسر یک سال و نیمه دارن. چند روز پیش با خانومش حرف می زدم و می گفت که آره تو فرانسه همه چیز ارزونه و ... گفتم ما که ویزا نداریم. گفت: " اشکال نداره، شوهر من یه راههایی بلده که اصلاً اونجاها رو کنترل نمی کنن. بیاین با هم بریم "
و اینگونه پس از اندکی رایزنی مامان مریم و بابایی به همراه علیرضا به گونه ای کاملاً غیر قانونی روز شنبه 18 دسامبر راهی فرانسه شدند
موقع برگشتن توی مرز، پلیس سوئیس جلوی همسایه مون رو گرفت و ما که ماشین پشتیش بودیم دل تو دلمون نبود که به ما اشاره کرد که بریم. چون به علت ارزانی مفرط زیادتر از مقدار مجاز گوشت خریده بودن، بهشون گفته بود یا باید 60 فرانک جریمه بدین یا اینکه برگردین. اونم برگشته بود و از یه راه دیگه اومده بود. خوب بود، خوش گذشتجای همه اونایی که باهاشون خوش میگذره خالی
یکی از کارام شده گشتن به دنبال پستونک تو. همیشه خدا پستونکت رو از دهنت در میاوردی و صدای غرت که بلند میشد میومدم و پستونکت رو که همون کنارا روی بالشت یا زیر دست و گردنت افتاده بود، برمیداشتم و بهت میدادم. ولی الان یه مدتیه که باید در شعاع یک و نیم متری دنبال پستونکت بگردم. چون با دستای کوچولوی قشنگت از دهنت درشون میاری و سعی می کنی که دوباره بکنیش توی دهنت، ولی هیچ وقت موفق نمیشی، دلیلش هم اینه که از ته میکنیش توی دهنت، بعدشم که نمیتونی پرتش می کنی و من باید کلی بگردم تا پیداش کنم
قبلاً ها فقط وقتی یه چیزی نزدیک دهنت میشد، دهنت رو میاوردی جلو و مثل هاپو می خواستی بخوریش، ولی تازگیا پیشرفت کردی و هر چی که نزدیکت میشه، دستات رو میاری جلو و می گیریش و می کنیش توی دهنت و اگه هم نتونی اون چیز رو بگیری، دستات رو می کنی تو هم و تندی می کنیشون توی دهنت. وقتی من سرم رو نزدیک صورتت می کنم تا بوست کنم یا لپاتو بچسبونم به لپم ( کاری که عاشقشم) دستای کوچولوتو میگیری دور صورتم و کلتو تند تند تکون میدی تا بالاخره یه جایی از صورتم رو بگیری توی دهنت ولی من تا حالا فقط یه بار اجازه دادم این کارو بکنی. اونم چون کلی داشتی گریه می کردی و کلافه بودی، پستونکم نمی خوردی و من بر خلاف توصیه های همیشگیم مبنی بر بهداشتی بودن، اجازه دادم که لپم رو مک بزنی و الان هم کلی جاش کبود شده. ( بابایی لطفاً سوء استفاده نکن. این کار کاملاً غیر بهداشتی و بد است )
---------------------------------------------------------------------------
ما یه همسایه ترک داریم. ترک ترکیه ها، نه ترک آذربایجان که یه پسر یک سال و نیمه دارن. چند روز پیش با خانومش حرف می زدم و می گفت که آره تو فرانسه همه چیز ارزونه و ... گفتم ما که ویزا نداریم. گفت: " اشکال نداره، شوهر من یه راههایی بلده که اصلاً اونجاها رو کنترل نمی کنن. بیاین با هم بریم "
و اینگونه پس از اندکی رایزنی مامان مریم و بابایی به همراه علیرضا به گونه ای کاملاً غیر قانونی روز شنبه 18 دسامبر راهی فرانسه شدند
موقع برگشتن توی مرز، پلیس سوئیس جلوی همسایه مون رو گرفت و ما که ماشین پشتیش بودیم دل تو دلمون نبود که به ما اشاره کرد که بریم. چون به علت ارزانی مفرط زیادتر از مقدار مجاز گوشت خریده بودن، بهشون گفته بود یا باید 60 فرانک جریمه بدین یا اینکه برگردین. اونم برگشته بود و از یه راه دیگه اومده بود. خوب بود، خوش گذشتجای همه اونایی که باهاشون خوش میگذره خالی
چقدر من این نگاه قشنگت رو دوست دارم، نازنین
0 comments:
Post a Comment