Friday, January 14, 2005

مچاله کردن - حموم

سلام پسر کوچولوی قشنگم
الان یه چند وقتیه که تو علاقه شدیدی به مچاله کردن و پاره پوره کردن انواع مطبوعات پیدا کردی. ما هم این تبلیغاتی رو که میاد دم خونه، میدیم دستت، مخصوصاً قرمزاشو، و تو حسابی باهاشون حال میکنی و ناگفته نمونه که از فیض توی دهنت رفتن هم، بی نصیبشون نمیذاری.ولی چون بزرگن و راحت تو دهن جا نمیشن، یه تیکه کوچولو می کنی و با خیال راحت نوش جان می کنی. البته این فیض عملاً شامل تمام چیزهایی که میتونن در دهن رس !!! شما قرار بگیرن، میشه. از قبیل تمام اسباب بازیهات اعم از پلاستیکی و پارچه ای ( مخصوصاً اون هاپو و خرس نرمه ) و پتو و لباس خودت و دست و جدیداً پات ! بلوز و شلوار مامان و بابا و هر چیز دیگه ای که به مخیله ات راه پیدا کنه. پات رو هنوز نمیتونی کامل بکنی توی دهنت ولی جفت دستات رو میگیری به مچ پات و زور میزنی که بیاریش سمت دهنت و چون نمیتونی و هی زور میزنی، مامانیت دلش میسوزه و با دستای خودش پاهای کوچولوت رو میکنه توی دهنت و تو یه عشقی می کنی که نگو. یکی از کاراییه که خیلی دوست داری


و اینجاست که بابایی دوربین به دست از راه میرسه



پسر گلی، الان دو سه هفته است که رفتارت توی حموم کاملاً تغییر کرده، قبلاً ها وقتی نگهت میداشتیم، شنا می کردی و ورجه وورجه و اینا ولی از یه شبی (2 ژانویه) شروع کردی به شلوغ کاری اساسی و شلپ شولوپ اونسرش ناپیدا... اونقدر محکم دستاتو میکوبی روی آب، که از حجم آبی که میپاشه رو صورتت، خودت نفست بند میاد و من و بابایی کلی می خندیم و حال می کنیم. مکعب های رنگیت رو میریزیم جلوت و تو یه دفعه حمله ور میشی به طرفشون و برای گرفتنشون، دستاتو محکم می کوبی روی آب دیگه از اون شب به بعد چون قشنگ خودتو نگه میداری، میذاریمت توی اون جایی که برای نشستن توی حمومت خریدیم و تو حال می کنی و ما هم لذت میبریم


عزیز مامان، در حالیکه عشق پاهاش کشتتش



عمر مامان، نمیدونی که دلم قیلی ویلی میره برای وقتی که شروع به حرف زدن کنی و غلط غولوط حرف بزنی. وقتی وبلاگایی رو میخونم که ماماناشون از حرفای بچه هاشون مینویسن ( از مامان خوشبخت گرفته که رزش نه و یس و اوکی میگه بگیر تا کوشا و آلوشا) دلم ضعف میره و از خدا میخوام که اون روزی رو ببینم که توی نازم زبون باز کنی و ازت بپرسم علیرضا! مامانو چقدر دوست داری ؟... وای که چقدر دلم برای اون روز می طپه

خدای خوبم، ازت ممنونم. قشنگی های زندگیم رو ازم نگیر


0 comments: