Wednesday, June 11, 2008

دلربای من


آقای شوهر عمه : علیرضا ! چی کار می کنی ؟
تو : همه کار می کنم
آقای شوهر عمه : لباس هم می شوری؟
تو : نه ! لباس رو زن ها می شورن 

بلللههههههه !!!!!!! .... پسرک ! نداشتیم از این ایده های مرد سالاری ها

***

خاله صفور داشته برات شعر آهو رو می خونده که یه دفعه خواستی وسطش یه چیزی بگی و گفتی : خاله صفور ! یه لحظه «پاوز» کن  :دی

مادری ! اون دی وی دی پلیر ه که پاوزش می کنن نه خاله صفور

***

اندر غنی شدن گنجینه زبان فارسیت  نقل می کنند که با ددی کشتی گرفتی و شکستش دادی و اومدی گفتی که : « به ددی شکست دادم خورد » :دی :دی :دی

***

دلربای من که خنده های زیبایت غبار خستگی روزهای سخت را از دلم می زداید ، انگشتان کوچک نوازشت ، نشانه های غمبار دلتنگی را از چهره ام محو می کند و بوسه های دلنشینت ، شکوفه های بی نظیر محبت را در جای جای روحم می رویاند ... محتاج خنده های زیبایت ، انگشتان کوچک نوازشت و بوسه های دلنشینت هستم
    

1 comments:

Anonymous said...

عكس قشنگيه