Monday, December 31, 2007

تنهایی - 2


پسری قشنگم

توی این ده روزی که ایران بودی ، ظاهراً دو سه بار بهونه من رو گرفتی. یک بارش اومدی باهام حرف زدی و گفتی : میخوام بیام اونجا پیش تو... دلم داشت می مرد. هیچ کاری از دستم بر نمیومد. خدا رو شکر که بابا حمید زود رسید و آرومت کرد. عزیزکم، گاهی به این فکر می کنم که آیا واقعاً کار درستی کردم که فرستادمتون رفتین؟ نکنه نبود من خیلی اذیتت کنه ، می دونم که همه اونایی که اونجا پیشتن ، عاشقانه دوستت دارن و مواظبت هستن و هوات رو دارن. دوست داشتم که تو این فرصت رو به دست بیاری که از محبت بقیه فامیلت ، غیر از بابا حمید و من هم بر خوردار شی. منی که عمری لذت وجود پدربزرگ ها و مادر بزرگ ها و خاله هام، همشون و عموهام بالاخص عمو کوچیکه ام رو بردم و می دونم چقدر خوب و دلچسبه و چقدر خاطره های خوبی برای آدم به جا میذاره ، دوست دارم که تو هم این محبت ها رو بچشی. امیدوارم خاطره های خوشی که از این روزها و محبت ها برات به جا می مونه ، خیلی خیلی بیشتر از دلتنگی گه گداری باشه که برای من پیدا می کنی نازنینم

خاله صفور تعریف می کرد که برات مرغ عشق خریدن دو تا. می گفت وقتی می خونن ، تو فکر می کنی که دارن با تو حرف می زنن. جوابشون رو میدی، باهاشون حرف می زنی و تعریف می کرد که پریشب ، وقتی می خواستی بخوابی ، تازه مرغ عشق ها شروع کردن به خوندن و تو به اعتراض بلند شدی که : پرنده ها ، مگه نمی بینین من دارم می خوابم ، چرا اینقدر بلند با من صحبت می کنین ؟ :)):)) من فدای تو بشم مادری با این تصوراتت

مامانی تعریف می کنه که بعد از کلی محبت بهت ازت پرسیده که علیرضا ! تو ناز کی ای؟ و تو جواب دادی : ناز مریم. ازت پرسیده : خوب دیگه ناز کی هستی؟ میگه یه کمی فکر کردی و گفتی : دیگه ناز هیچ کس نیستم ( میدونی چقدر دارم برای این حرفات و محبت هات پر پر می زنم مهربون دوست داشتنی من؟ ) و بعد که مامان کلی دوباره اصرار کرده ، همه اهالی خونه رو شمردی و گفتی ناز همه هستی

ظاهراً به خونه مامان اینا میگی ایران. بابا حمید برده بودتت یه جای دیگه ، رفتی یه دور خونه رو بررسی کردی و اومدی بهش گفتی : از اینجا خوشم نمیاد، پاشو زودتر بریم ایران :دی:دی

مامان میگه چند روز پیش اومدی و میگی که : مریم گم شده ، بیاین براش گریه کنیم و شروع کردی الکی اوهو اوهو ادای گریه در آوردن

دلم برات تنگ شده مادری. پسرک قشنگ دردونه من که راه به راه همه بهم میگن چقدر عشق شدی و چقدر ماه شدی و قند تو دلم آب می کنن، دلم برات یه اپسیلون شده. کاش می شد بهت بگم چشمات رو ببند و بوسه هام رو روی گونه های نرم کوچولوت حس کن. دوستت دارم. خیلی

پ.ن. دیشب بعد از نوشتن این پست اومدی پای اینترنت و مفصصصصل باهام حرف زدی. دستم رو گذاشته بودم رو قلبم که از جا کنده نشه. سه بار در طول حرفامون. جا و بیجا بدون اینکه من چیزی بگم، گفتی: میدونی مریم؟ دوستت دارم. و من مونده بودم با آغوش خالی ای که به شدت دلش می خواد تو رو به خودش فشار بده ، چی کار کنم. بهم در کمال ادب همیشگی ات گفتی : میتونی لطفاً کادویی رو که برام خریدی بیاری بهم نشون بدی و وقتی اومدی ایران برام بیاریش؟ وای که اگر بدونی با دل من چه می کنی پسریم. بهت نشون دادم تخم مرغ شانسی هایی رو که برات خریده بودم، کلی ذوق کردی و گفتی : شکلات شانسی برام خریدی ؟؟؟ :پی دلم برات پر می کشه نازنینم. زودی میام پیشت

پ.ن.2. الان دوباره باهات حرف زدم. میگی : میدونی مریم؟ مامانی گفته که تو میای ایران پیشمون .میگم که: آره عزیزم قراره بیام پیشتون. میگی : خوشحالم. نمی دونی چقدر خدا رو برای اینهمه مهربونی و اینهمه احساست شکر می کنم. دوستت دارم

Monday, December 24, 2007

تنهایی-1


نازنین پسرم
باز دوباره فصل امتحان های من رسید و تو و بابا حمید رفتین ایران. دلم براتون تنگ شده. موقع رفتن توی ماشین خوابیدی وقتی رسیدیم فرودگاه و بیدارت کردم ، دلت نمی خواست پاشی. خواب ظهرت رو توی مهد نکرده بودی و کلافه بودی. به هر زحمتی که بود، بردمت بیرون از ماشین. بغلت کردم تا یه چرخ پیدا کردیم و رضایت دادی که توش بشینی. با هم رفتیم هواپیما دیدیم، اسمارتیز خوردیم، برات هدیه خداحافظی سه تا خمیر آورده بودم که روش استیکر چسبونده بودم. استیکر ها رو کندی و دوباره چسبوندی. اب نبات چوبی خوردی. حرف زدی و برای اولین بار بر عکس تمام این یکی دو ماه که می گفتی : "من و بابا می ریم ایران و تو نمیای، تو میمونی اینجا و میری ای پی اف ال" بهم گفتی تو هم بیا ایران. گفتم که نمیشه مادری. گریه کردی. می دونستم که دلت می خواد بری و سوار هواپیما شی. خیلی وقت بود که منتظرش بودی برای همین اشک هام رو توی چشمام و بغضم رو توی گلوم خفه کردم و برات توضیح دادم که من حتی اگه بخوام بیام ، الان بلیط ندارم و تو می تونی انتخاب کنی، بمونی اینجا پیش من و ما تنها بمونیم اینجا ، یا اینکه با بابا حمید بری پیش خاله صفور و ددی و بقیه و بعدش من هم برم بلیط بگیم و چند هفته دیگه بیام پیشتون. گریه ات رو قطع کردی، فکر کردی و تصمیم گرفتی بری. پشت در چک پاسپورت، اومدی بوسم کردی ، محکم ، بغلم کردی. بابا حمید صدات کرد و رفتی. از پشت پنجره ، از پیش بابا حمید برام بوس فرستادی و فوت کردی ولی واستادی اونجا و نرفتی. نازنین پسرم، همه وجودم پر از دلتنگیت شد وقتی به همون شیوه ای که من صبح ها بعد از بوسیدنت ، از پشت شیشه مهد باهات خداحافظی می کنم ، اومدی شیشه رو ها کردی تا بخار بگیره، ولی هوای داخل خیلی سرد نبود و به سختی کمی بخار گرفت. روی همون بخار ، برام قلب کشیدی و رفتی. نمی دونی الان که دارم اینا رو می نویسم ، به سختی مانیتور رو می بینم. فدای دل مهربونت بشم مادری. خیلی دوستت دارم و امیدوارم خیلی زود ببینمتون

پسرک در حال بازی با قطار چوبیش

مجدداً

پسرک در حال بازی با ماشین پروژه درسی مامان مریم ( مادری، بذار بهت بگم که تو تمام عمرم، این دلنشین ترین پروژه ای بود که انجام دادم، همه لحظاتش به این فکر می کردم که چی کارش کنم که تو بیشتر دوستش داشته باشی

پسرک در مهمانی لابراتوار بابا حمید اینا ، در حال نقاشی بر روی هدیه ای که از پاپا نوئل گرفته ( لازم به ذکره که پسره اینقدر کولی بازی در آورد و از پاپا نوئل ترسید که از خیر کادوش گذشت و رفت سالن سینما، بعد پاپا نوئل رفت دنبالش که کادوش رو بهش بده. اولش کپ کرد و گفت هدیه ام رو بده به مامانم :دی ولی بعد که دید مامانش داره پاپا نوئل رو که یه خانم مهربون بود ، ناز می کنه، کم کم طی یک حرکت دایره ای جلو اومد و هدیه اش رو گرفت و یه مغسی خیلی گنده گفت و در جواب تقاضای بوس پاپانوئل گفت که بهش بوس نمیده و از همونجا براش بوس می فرسته :دی و با یک فوت خیلی قوی بوس رو رسوند به پاپا نوئل

پسرک در حال مطالعه در کتابخونه مهد


----------------------------------------------------------------

امشب شب کریسمس ه.برای اولین بار در زندگیم، حس عجیبی دارم امشب. نمی دونم چیه ولی شاید حس تولد یک پیامبر ه


Oh Holy Night, Let's listen to it

O' Holy night, the stars are brightly shining
It is the night of our dear Savior's birth

Long lay the world ,In sin and error pining
'Til He appeared and the soul felt His worth

The thrill of hope, The weary world rejoices
For yonder brings a new and glorious morn

Fall on your knees
Oh, hear the angel's voices
O' night divine
O' night when Christ was born
O' night divine
O' night,
O' night divine