نازنین پسرم
باز دوباره فصل امتحان های من رسید و تو و بابا حمید رفتین ایران. دلم براتون تنگ شده. موقع رفتن توی ماشین خوابیدی وقتی رسیدیم فرودگاه و بیدارت کردم ، دلت نمی خواست پاشی. خواب ظهرت رو توی مهد نکرده بودی و کلافه بودی. به هر زحمتی که بود، بردمت بیرون از ماشین. بغلت کردم تا یه چرخ پیدا کردیم و رضایت دادی که توش بشینی. با هم رفتیم هواپیما دیدیم، اسمارتیز خوردیم، برات هدیه خداحافظی سه تا خمیر آورده بودم که روش استیکر چسبونده بودم. استیکر ها رو کندی و دوباره چسبوندی. اب نبات چوبی خوردی. حرف زدی و برای اولین بار بر عکس تمام این یکی دو ماه که می گفتی : "من و بابا می ریم ایران و تو نمیای، تو میمونی اینجا و میری ای پی اف ال" بهم گفتی تو هم بیا ایران. گفتم که نمیشه مادری. گریه کردی. می دونستم که دلت می خواد بری و سوار هواپیما شی. خیلی وقت بود که منتظرش بودی برای همین اشک هام رو توی چشمام و بغضم رو توی گلوم خفه کردم و برات توضیح دادم که من حتی اگه بخوام بیام ، الان بلیط ندارم و تو می تونی انتخاب کنی، بمونی اینجا پیش من و ما تنها بمونیم اینجا ، یا اینکه با بابا حمید بری پیش خاله صفور و ددی و بقیه و بعدش من هم برم بلیط بگیم و چند هفته دیگه بیام پیشتون. گریه ات رو قطع کردی، فکر کردی و تصمیم گرفتی بری. پشت در چک پاسپورت، اومدی بوسم کردی ، محکم ، بغلم کردی. بابا حمید صدات کرد و رفتی. از پشت پنجره ، از پیش بابا حمید برام بوس فرستادی و فوت کردی ولی واستادی اونجا و نرفتی. نازنین پسرم، همه وجودم پر از دلتنگیت شد وقتی به همون شیوه ای که من صبح ها بعد از بوسیدنت ، از پشت شیشه مهد باهات خداحافظی می کنم ، اومدی شیشه رو ها کردی تا بخار بگیره، ولی هوای داخل خیلی سرد نبود و به سختی کمی بخار گرفت. روی همون بخار ، برام قلب کشیدی و رفتی. نمی دونی الان که دارم اینا رو می نویسم ، به سختی مانیتور رو می بینم. فدای دل مهربونت بشم مادری. خیلی دوستت دارم و امیدوارم خیلی زود ببینمتون
پسرک در حال بازی با قطار چوبیش
مجدداً
پسرک در حال بازی با ماشین پروژه درسی مامان مریم ( مادری، بذار بهت بگم که تو تمام عمرم، این دلنشین ترین پروژه ای بود که انجام دادم، همه لحظاتش به این فکر می کردم که چی کارش کنم که تو بیشتر دوستش داشته باشی
پسرک در مهمانی لابراتوار بابا حمید اینا ، در حال نقاشی بر روی هدیه ای که از پاپا نوئل گرفته ( لازم به ذکره که پسره اینقدر کولی بازی در آورد و از پاپا نوئل ترسید که از خیر کادوش گذشت و رفت سالن سینما، بعد پاپا نوئل رفت دنبالش که کادوش رو بهش بده. اولش کپ کرد و گفت هدیه ام رو بده به مامانم :دی ولی بعد که دید مامانش داره پاپا نوئل رو که یه خانم مهربون بود ، ناز می کنه، کم کم طی یک حرکت دایره ای جلو اومد و هدیه اش رو گرفت و یه مغسی خیلی گنده گفت و در جواب تقاضای بوس پاپانوئل گفت که بهش بوس نمیده و از همونجا براش بوس می فرسته :دی و با یک فوت خیلی قوی بوس رو رسوند به پاپا نوئل
پسرک در حال مطالعه در کتابخونه مهد
----------------------------------------------------------------
امشب شب کریسمس ه.برای اولین بار در زندگیم، حس عجیبی دارم امشب. نمی دونم چیه ولی شاید حس تولد یک پیامبر ه
Oh Holy Night, Let's listen to it
O' Holy night, the stars are brightly shining
It is the night of our dear Savior's birth
Long lay the world ,In sin and error pining
'Til He appeared and the soul felt His worth
The thrill of hope, The weary world rejoices
For yonder brings a new and glorious morn
Fall on your knees
Oh, hear the angel's voices
O' night divine
O' night when Christ was born
O' night divine
O' night,
O' night divine
7 comments:
سلام مريم جون .... بالاخره به روز شدين ... پس پسرك ايرانه ... شما هم احمالا امتحاناتون داره تموم ميشه ديگه آره؟...مال ما كه تازه از 30 دي شروع ميشه ... كريسمستون مبارك ... زود بياين ايران انشاا... و يه عااااااالمه بهتون خوش بگذره
مریم جونم سلام.
خوشحالم که دوباره نوشتی . و قربون دلت برم که الان برای پسری حسابی تنگ شده. الهی قربونت برم. وقتی داشتم می خوندم منم برای دلت گریم گرفت مخصوصا وقتی پسرک رو شیشه برات قلب کشیده بود. قربونت برم زودی امتحانهاتو بده و بیا تا پسریتو ببینی. مواظب خودت باش.
باز مثل پارسال این عسلی داره اینجا نزدیک به ما نفس می کشه. کاش میشد ببینمش و تا شما می آیی ببرمش پارک و این ور اون ور.
vaaaaaaaaaay che ajab up kardiiiiiiiin!!!!!!
kheili manoooon!eide ghadiram pishapish tabrik migammm!!!!
khoda kone deltangiatoon kheili zood tah bekeshe.....
بابا ، بگین شماها کی هستین که هم بی نامید ، هم به نظر آشنایید !!!!
mamaaaan maryaaam jooon man ke ashna nisam yani man ba shoma o goletoon ashnama vali fek nemikoooonam shoma mano daghiigh beshnasiiiiiin ....akhe faghat 2 var nazar dadam too webe ghashangetooonnnn......HALEH...14 SALE....AZ IRAAAN
سلام . ببینم تو وقتی رای من کامنت میگذاشتی آدرس اینجا رو هم میدادی ؟ پس رسما من از دو چشم عاجزم که تا حالا ندیدم آدرسی گذاشته باشی . همش رو خوندم جای پسر گلی و بابای عزیز خالی نباشه . حالا میتونی با خیال راحت درس بخونی . امیدوارم خوب و خوش باشین .
در مورد بلبل زبونی هاش هم من اظهار نظر نمیکنم چون به طور کل در مورد اون کلمات فرانسوی که نوشته بودی بیلمیرم /
قربانت
سلام
جاشون خالی نباشه
نگران نباشین باباشم که مثلا پیششه انگاری سرش بی کلاه مونده :دی
خوب درس بخونین. از حالت قهر بخوبی استفاده کنین.
پروژتون رو بفرستین ما هم بازی کنیم :دی
می بینم که رگه های مسیحیتتون رو دارین رو می کنین :دی
( یه شکلکم که نداره! همش باید بزنی :دی)
رهگذر | 12.25.07 - 8:25 am | #
--------------------------------------------------------------------------------
مریم جونم بازم مرسی که اومدی پیشم. من نمی دونم چرا یه حسی نزدیکی با شما دارم.
از گل نازت چه خبر ؟ خوبه؟ اینجا داره با خاله جونش و بزرگترها کیف می کنه ها؟
امیدوارم زود زود بری پیشش.
ava | Homepage | 12.25.07 - 2:26 pm | #
--------------------------------------------------------------------------------
مریم جونم بازم مرسی که باز اومدی پیشم. من نمی دونم چرا یه حس نزدیکی با شما دارم. از گل نازت چه خبر؟ الان حتما داره با خاله جون و بزرگترها کیف می کنه.
امیدوارم زود زود بیایی پیشش.
مواظب خودت باش.
ava | Homepage | 12.25.07 - 2:29 pm | #
--------------------------------------------------------------------------------
salam
vaaghean pesare kheli khoob o naaz o jaaleb o....darin
ishallah zende bemoone har ghadr ke khoshe o har ghadr e saaleme.
vaghean bedoone eghraagh yeki az fogholadetarin mojoodatiye ke didam
kheyli doost daashtaniye va kheyli khoshhaalam ke khaalasham.
kaash mifahmid....
khosh begzare behet
safur | 12.26.07 - 8:42 am | #
--------------------------------------------------------------------------------
خواهری من ، نمی دونی چقدر لذت می برم که اینقدر دوستت داره و اینقدر باهات خوبه و اینکه تو هم اینقدر دوستش داری. ایشالا به همتون داره خیلی خوش می گذره
Maman Maryam | 12.26.07 - 9:07 am | #
--------------------------------------------------------------------------------
سلاااااااااااااااااام
چه عجب !!
ای مادر تو که ما رو هم به گریه انداختی الهی چه بزرگ شدههههههه. ایشالله تو هم امتحانات رو خوب میدی و میای . بوووووووووووووس برای یه مامان خیلی ماه .
مسافرکوچولوها | 12.26.07 - 9:22 am | #
--------------------------------------------------------------------------------
سلام
بابا تو كه اشك ما رو درآوردي!!
غصه نخور. يه چند وقت از تنهاييت لذت ببر دخترم.
باور كن عالمي داره. اگرچه با دلتنگي همراهه.
اميدوارم به زودي ببينمت يا حداقل صداتو بشنوم.
يا حق
مامان اكرم | Homepage | 12.26.07 - 10:41 am | #
--------------------------------------------------------------------------------
Il joue avec mon coeur...
سجاد | 12.26.07 - 11:33 am | #
--------------------------------------------------------------------------------
آخییییی! امیدوارم این دوری براتون زود بگذره. و ما هم دو تایی تونو ببینیم.
delaram | Homepage | 12.26.07 - 4:59 pm | #
--------------------------------------------------------------------------------
داداشیم ، نمی دونی آدم چقدر ذوق می کنه وقتی شماها یه همچین چیزایی دربارش می گین. شایدم بدونی ... خلاصه خیلی خوشحالم که شماها اینقدر دوستش دارین و اینکه با تو هم خوبه و با هم بازی می کنین و اینا.. چون به گمونم کم کم وقتی پسرا بزرگتر میشن ، همونجوری که ارتباطشون با باباشون از مامانشون قوی تر میشه ، ارتباطشون با دایی شون هم از خاله شون قوی تر میشه.( الان صفور میاد شاکی میشه :دی ) ولی به هر حال جفتتون رو خیلی دوست دارم و خیلی دلم براتون تنگه. کاش زودتر بگذره این مدت
Maman Maryam | 12.26.07 - 7:41 pm | #
--------------------------------------------------------------------------------
maloome ke shaaki misham:d
alireza ba baghiyye fargh mikone:D
safur | 12.27.07 - 9:04 am | #
--------------------------------------------------------------------------------
Name:
Email:
URL:
Comment: ?
Notify me of followup comments via email
Commenting by HaloScan
Post a Comment