Sunday, August 08, 2004

و امروز مامان می نویسه

سلام گل پسر مامان



عزیز مامان



قشنگ مامان



اونقده حرف دارم برات که اصلاً نمی دونم از کجا شروع کنم. از اونجایی که زدی کیسه آب مامان رو پاره کردی. از اتاق زایمان. از دردهاش. از اولین باری که صدای گریه نازت رو شنیدم. از اولین باری که گرمی تنتو رو شکمم حس کردم. از اولین باری که روی ماهتو دیدم. از اولین شبی که تنها باهات خوابیدم. از اولین باری که شیره جونم رو در کامت ریختم. از همه اولین بارها ... و فکر نکن که چون اولین بار بودن لذتشون بیشتر بود. هر بار که نگاهت می کنم هر بار که در آغوشت می کشم هر بار که بهت شیر میدم. هر بار که کنارت می خوابم. محبت بیشتری نسبت به وجود معصوم نازنینت در قلبم حس می کنم
خدای خوبم تو رو و بابایی عزیزت رو برای من نگه داره و هر روز از لطف و کرمش مودت و رحمت بین ما رو بیشتر کنه.
فعلاً خیلی بیشتر نمی تونم بنویسم مامانی. برام دعا کن

1 comments:

Anonymous said...

خیلی خوب می تونم حدس بزنم اینجا رو برا چی درست کردین.خیلی جالبه.راستی مهدیه خیلی سلام میرسونه.تبریک می گه.