Tuesday, June 26, 2007

Je te parler MIKONAM


داشتیم با هم خمیر بازی می کردیم که یه دفعه بابا حمید اومد و من باهاش مشغول صحبت شدم. ظاهراً حواسم پرت شده بوده و تو چند بار صدام زده بودی و من متوجه نشده بودم. یه دفعه گفتی

Maryam ! Je te parler MIKONAM

منظورت این بود که دارم با تو حرف می زنم



تازگیا یه چیز دیگه هم یاد گرفتی. اونم اینکه اول هر چیزی که می خوای تعریف کنی ، خیلی با هیجان اسم طرف رو میگی و ادامه میدی

Tu sais...

یعنی فلانی ، میدونی ؟ و بعد ادامه ماجرات

4 comments:

Anonymous said...

ای شیرین عسل. چقدر دلم می خواد ببینمت

Anonymous said...

jigare man in golbaghali

Anonymous said...

salam .maman maryam je te parle MIKONAM
jooooooooooooon kheili maaaahe
mishe begi daghighan chand saleshe?!!
mashallah kheyli khood harf mizane
rasty khaste nabashi ba emtehanat azizam .
khob keyf kon :X
chi mikhooni?

Anonymous said...

زنده باشه