Tuesday, May 17, 2005

کمک به مامان!!!!

سلام قشنگ مامان

وقت نوشتن نیست که ماجراهای طول و دراز هر روزم رو باهات بنویسم، فقط خواستم ازت تشکر کنم که میای سر کشوی دستمال های آشپزخونه، از تو کشو درشون میاری و کفپوش رو باهاشون تمیز می کنی. قربونت برم من که اینقدر کمک مامانتی

وقتی خودت از دیدن خودت اینهمه ذوق می کنی، ببین من چه ذوقی می کنم از دیدنت دوست داشتنی ترین



نگین که چرا عکسه چپکیه... خوب من از روبروش انداختم اینجوری شد دیگه... می خواستم هم عکس اوریجینال بمونه، برعکسش نکردم


0 comments: