عزیز من، امشب وقت خوبی برای نوشتن این چند کلمه برایت به نظر میرسد. امشب که هنوز 30 جولای تمام نشده ولی 9 مرداد شروع شده است. جمعهی مبارکی که توی مهربان را به من بخشید، بهترین روز یکی از این سالهای جابهجا بود، از این رو است که اگر تولد شمسی و میلادی ما هر 4 سال یکبار روزش با هم فرق میکند، تولد شمسی و میلادی تو هر 4 سال یکبار بر هم منطبق میشود.
بزرگ شدهای. میدانم که هر سال و هر بار که برایت مینویسم، این را میگویم ولی واقعنی واقعنی بزرگ شدهای. نشانههایش بسیار است ولی بارزترین نشانهاش این است که دیگر لگو بازی نمیکنی و امسال برای تولدت دیگر نه پولهایت را جمع کردی لگو بخری، نه درخواست لگو دادی نه هیچ، الان بیش از 6 ماه است که زندگیات لگو-فری! شده است. همان موقعی که انگار یکهو مثل همان صحنهای که در انیمیشن اینساید آوت نشان میداد که دکمهی بلوغ طرف را میزدند، برای تو هم دکمهی نوجوانی زده شد و به طور رسمی از یک کودک تبدیل به یک نوجوان شدی، یک نوجوان برازنده، خوشقلب، صد البته دمدمی و مثل همیشه مهربان، مهربان، مهربان…
فکر و خیال و عشق این روزهایت پینگ پونگ است. انگار که وقتی جایی میز پینگ پونگی و کسی برای بازی وجود دارد، مقولهی خستگی کلا از زندگیات حذف میشود، تا پایت را از آن مکان بیرون بگذاری. شاهدش روز آخر تورنمنت وگاس، بعد از 4 روز بازی از ساعت 8 صبح تا 8 شب، در حالی که سالن مسابقات تقریبن از جمعیت بالای 1000 نفریاش خالی شده بود، داشتی برای "فقط یک بازی" دیگر خواهش و تمنا میکردی و این در حالی است که روزی نیست که بازی نکنی! آیا به عنوان یک مادر نگران دوست داشتم کمی از این عشق و شور هم به دیگر چیزها میرسید؟ صد البته!... ولی از اینکه این انرژی و هیجان صرف فعالیت سالمی میشود، خدا را از صمیم قلب شاکرم و نه فقط برای این… برای داشتنت، بودنت، برای همهی چیزهایی که تو را "تو" میکند، تو که قسمت خوشایند حیاتی...
You know, well you don’t know but I’m planning to give you this weblog on your 25th birthday, -I just realized we’re halfway there and it kind of freaked me out, but anyway, maybe 30 then!- I’m not sure you’ll know the wits of Farsi language by then, specially for written pieces, so I thought I might write a few words in English too.
I wanna tell you on this holy night of my life that you’re the boy any mom could dream of having. You’re unbelievably kind, unimaginably caring and extremely passionate about the things and people you love and I’m so lucky to be one of them.
You’re perfect, the only maybe imperfect thing about you is that you hate avocados and I can’t spread them all over the salad, but I’m pretty sure I can overlook that.
Remember, whenever you need me to cheer you up, I’m there and when I’m not, I’m always rooting for you in my heart… You’re the best, kid!
Happy birthday sweetheart, I love you more than you can EVER imagine…
3 comments:
hello there,
how r u and alireza?
Im one of ur old followers, I followed u since u gave birth to alireza
I got married and have kids and still enjoy his blog
even though its mostly in farsi lol
anyways, do u have any Instagram account?
Hi,
I just saw this... May I know who you are? It was a very exciting comment. Thank you :)
my name is Nadia
u probably don't know me, but I usually used toleave comments years ago
I love ur boy and feel like he is my son since I witnessed him growing stages
and always saved his pictures
BTW all my family knows him bcoz of me talking about him lol
so many years passed and they still remember him
Post a Comment