دیشب میگه: میدونم که باید کسی رو که مین ئه و اذیت میکنه ایگنور کنم لایک هی دازنت اگزیست این د ورلد ولی این روی ایکس کار نمیکنه. اون روزی توی جیم توپ تنیس من رو هر بار که میافتاد جلوی پاش شوت میکرد و یه بار که توپش افتاد جلوی پای من، من هم شوتش کردم و گفت: وای دید یو دو دت؟ (پررو رو نیگا تو رو خدا) و من بهش گفتم:
Payback time man!
و بعد اومد بهم محکم اینجوری زد (ادای تنه با شونه رو در آورد در اینجا) و من هم زدم و بعد محکمتر زد و من هم محکمتر زدم و دیگه وی گات اینتو عه فایت و بردنمون دفتر پرینسپل ولی پرینسیپل میدونه که من بچهی مینی نیستم و من رو میشناسه برای همین بهم گفت که: Don't get involved with these guys too much.
چون اونها هی دعوا میکنن با همه.. ولی خب همهشون توی بسکتبال تیم هستن و من باهاشون اینوالود هستم و ایکس هی من رو سر چیزهای مختلف مسخره میکنه و من نمیدونم باید چی کار کنم دیگه.
هر چیزی که پیش میاد ایکس به من میگه یور استوپید یا به مدل مسخره به بقیه میگه: هی ایز استوپید. بهش گفتم اگر بهش تذکر دادهای، میتونی این دفعه که گفت بهش بگی: یور استوپید فور تینکینگ آیم استوپید / و اینجا یاد فیلم استپ مام افتادم. اونجا که نامادریه به دختره حرف بد یاد میده برای اینکه روی اون پسره که اذیتش میکرده رو کم کنه.
یه سری دیگه از آزارهای ایکس تعریف کرده و میگه من نمیفهمم، ایکس که خودش توی فب (فرندشیپ اسوسیشن بریجز) ئه و توی فب به ما یاد میدن چطور باید برخورد کنیم با بولی و برخوردهای بد، بعد خودش این طوری میکنه؟ بعد تازه من اصن باهاش کاری ندارم که. من خیلی نایس ام. بهش میگم که آخه مساله اینجا است که گاهی این آدمهایی که آزار دارن، اینکه تو نایس باشی کافی نیست که دست از سرت بردارن. با اونها گاهی نباید نایس بود ولی تشخیصاش و اینکه کی چی کار کنی مهم ئه. میگه: ولی چرااا؟ دت دازنت میک انی سنس! چرا آدمها باید کسی رو که نایس ئه و کاری به کارشون نداره اذیت کنند؟ / بچهی سادهی پاک من
خلاصه بعد از اینکه یک ساعت و نیم از در و دیوار و خوشحالی و ناراحتی و رو اعصابیها و همه چیش گفت، آخر سر گفت: "یه چیزی میخوام بگم بهت و میخوام بدونی که حتی یه ذرهاش دروغ نیست. دروغ که نه، یعنی آی ریلی بیلیو ایت. تو مهربونترین و فانترین و اسمارتترین مادری هستی که من به عمرم دیدهام" آخرش هم گفت: اگه مامان ایکس بود مطمئن ام که سریع تلفن رو بر میداشت و زنگ میزد به مامان طرف. مرسی که تو به جای این کار به خودم یاد میدی که باید چه جوری دیل کنم با چیزها. / جالب و لذتبخش بود برام که میفهمه این رو...
عصرش داره جملهسازی میکنه. جملههاش رو قبل نوشتن برای من میخونه. میگه:
I act foolishly when I’m nervous around people
با خنده میگم: دو یو؟ میخنده و میگه:
Nooo :)) But it doesn’t have to be true.
میگم: آره خب ولی یه تکنیکی هست که مثلا به جای اینکه هی بذاری "آی" توی همهی جملههات، "هی" و "شی" بذاری. با یه خندهی خبیثانه گفت: هان هان فهمیدم :))
X acts foolishly when he is around people.
پسرک یه مدتی هر چی میشد میگفت: "دارن" هر چی تذکر میدادم افاقه نمیکرد. طبق سیستم همیشگی شمارنده و تنبیه گفتم که هر 7 باری که به کار ببریاش یه دور از کارتون محروم میشی. سریع گفت: هر چند روز یه بار کانتر ریست میشه؟ گفتم: برای شروع هر سه روز. شب پنجم داشت جشن و پایکوبی میکرد که امشب ریست میشه و فعلا روی 5 ئه! نکتهی جالب اینکه یه هفته نشده از سرش افتاد و بعد از اون در طول یک ماه و اندی گذشته فقط یک بار به کارش برده!
اومده که: دمبل به انگلیسی چی میشه؟ six pack maker thingies؟ / :)))
من رو با لباس نپوشیدن دق داده. در حالی که من با بلوز و ژاکت و شلوار تو خونه سردم ئه، با زیرپوش و شلوارک میچرخه و شبها هم ولش کنی لخت میخوابه! به زور زیرپوش تنش نگه میداره حتی. از استخر میاد بیرون تو زمستون اینجا با موهای خیس و یه لا قبا. اون روزی از مدرسه برگشته. کاپشن به دست و یه بلوز به تن. میگم: مادر بلوز کلفت که نپوشیدی، چرا کاپشن تنت نکردی پس؟ میگه: نه بابا... هوا خیلی خوب و گرم بود، لازم نبود. شک کردم به خودم. اومدم دما رو چک کردم -8 فیلز لایک -14 :|
این عینک سه بعدی رو گذاشت رو چشمش و برگشت گفت: I'm a genius
بعد یه دفعه گفت: Oh no, wait a minute
برداشت عینک رو چپه گذاشت رو چشمش و با خندهی مرضدار خوبی گفت: Now I'm a genius
تره به تخمش میره پسرک متاسفانه در این مورد به مادرش و نه به باباش. باز من مامانم میدونست تکلیف دارم و باز میذاشتم برای روز سیزدهبهدر. ایشون به روی مبارک هم نیاورده بودن. روز آخر تعطیلات کریسمس از صبح دیدم رفته تو اتاقش و گهگاه میاد میپرسه ریزاین یعنی چی؟ اینوستمنت تو فولان جمله درست ئه؟ فکر کردم داره کتاب میخونه!... بالاخره نقر اومده که یه اساینتمنتی برای هالیدیز داشتیم.. بعله!
دیشب حمید بهش میگه: میخوای فردا با خودم ببرمات دانشگاه؟ اول با ذوق گفت آره؛ بعد یه دفعه یاد مهمونی امروز افتاد و گفت: اوه نه، فردا میخوام بمونم به مامان کمک کنم مهمون داره... یعنی به معنای واقعی کلمه یه پسر دارم شاه نداره!
موهاش بلند شده و نمیذاره بزنیم موهاش رو. از علاقه به کچلی رسیده به علاقه به مو بلند کردن. امروز موهای روی شقیقههاش رو دادم پشت گوشش ازش عکس گرفتم برای مسخره بازی :)) میگه یعنی میخوای بگی شبیه دخترا شدم؟ :))
اینجا است که شاعر میگه: آی به قربون خم زلف سیاهت، زلف سیاهت