Thursday, July 12, 2007

Cars


مادری

دیروز که از مهد کودک برگشتی ، وقتی داشتم کفشات رو در می آوردم ، دستات رو انداختی دور گردنم ، بوسیدیم و بعد که سرم رو بالا آوردم ، شروع کردی با دستای کوچولوت تند تند لپم رو مالیدن. بعد که یه کم گرم شد و ول کردی ، نگام کردی و گفتی

Alors, Tu es beau

یعنی خب ، خوشگل شدی

فرانسه دونان اعتراض نکنن ، پسرم هنوز بل بلد نیست


----------

چند روز پیش ، من روی مبل نشسته بودم ، تو توی بغلم لم داده بودی و داشتیم با هم کارتون ماشین ها (کارز)رو می دیدیم.جفتمون به شدت غرق در فیلم بودیم که رسید به اونجاش که سه تا فراری وارد گاراژ دو تا ماشین کوچولو شدن که عمری عاشق فراری بودن و هیچ وقت، هیچ فراری ای، به گاراژشون نیومده بود. اولی که دیدشون چپ کرد ، بعد از اینکه دومی هم چپ کرد ، یه دفعه من و تو با هم ، زدیم زیر خنده

شاید نفهمی که چرا برام اینقدر جالب بوده. دیشب توی یه جمع دوستانه تعریفش کردم و احساس می کنم ، هیچ کس نفهمید حسم رو. حتی شاید خودم هم دقیقاً ندونم چرا ولی یه دفعه دلم پر از عشق شد و چشام پر از اشک. بوسیدمت و بوییدمت. شاید حس کردم اونقدر بزرگ شدی که دقیقاً همونجایی از کارتون برات جذابه که برای من... شاید هم نه... نمی دونم. ولی میدونم که از این به بعد هر وقت کارز ببینم ، هر وقت اون دو تا ماشین کوچولو چپ کنن ، چه تو پیشم باشی و چه نباشی ، به یاد تو خواهم افتاد و به یاد آرامشی که در آغوشم داشتی و لذتی که از بودنت می بردم

خوب دوست داشتنی من ، به سرعت داری بزرگ میشی... خیلی به سرعت... کاش قدر همه لحظه های با تو بودن رو بدونم. هر جا که هستی ، نگاه مهربان من رو ، بر چشمهای قشنگت و دعای همیشگی من رو بر وجود نازنینت حس کن... دوستت دارم

8 comments:

Anonymous said...

:* مسفهمم منظررتون چيه واقعا احساس جالبه وقتي كوچولو هم از همون چيزي كه يه آدم برزگ رو بخندونه خنده اش بگيره ... علي كوچولو رو ببوسينش :*

Anonymous said...

salam
che ajab
mifahmam.
ham inke baham dar yek lahze baham lezat bordin
va ham inke bozorg shode !!

Anonymous said...

من که دیگه حرفای پسریت حالیم نمیشه :دی

Anonymous said...

مامان مریم عزیز
واقعا حس می کنم که چقدر لذت بخشه
پسر کوچولوت دیگه داره بزرگ می شه خیلی سریعتر از اون چیزی که آدم انتظار داره

شاد زی
:-*

Anonymous said...

salam
ma Up mikhaym,yallah ;)

Anonymous said...

سلام مريم جون
سري نمي زني به ما با معرفت!
سايه تون بدجوري افزايش وزن پيدا كرده!!
وقتي خوندم خيلي حس خوبي پيدا كردم. مي دوني حسيه كه من آرزوش رو دارم.
چون دلم مي خواد به اين هماهنگي با اميرمهدي برسم.
يادته كه من هميشه به فيلم و كارتون علاقه زيادي داشتم ولي اميرمهدي علاقه اي نشون نمي ده!
فقط وقتي كه تلويزيون برنامه هاي دمبل و ديمبولي نشون مي ده آقا خوشش مياد و ما بايد دنبالش بيفتيم توي خونه و قر و غمزه هايي كه همينطوري داره مي ريزه جمع كنيم!!!
نمي دونم شايد هم هنوز كوچيكه كه متوجه ظرافت هاي كارتون نمي شه.
نظر شما چيه مادر باتجربه؟
سلام برسون به آقاي همسر و ببوس عليرضاي عزيزم رو!
حالا اگه خواستي مورد اول رو هم ببوسي به خودت مربوطه!!!
چقدر حرف زدم ها!
پكيدم!!!
يا حق

Anonymous said...

پسر كوچولو... اي پسر كوچولو كه دلم براي قيافه خواب آلودت تنگ شده

Anonymous said...

salam
kojain pas??!!! make delemoon aab shod :(