گل پسر نازنینیم
به ندرت میشه چیزی رو ببینی که میشه طعمش رو چشید و ازش بگذری. با اینکه خیلی وقتا این اقلام چیزای غیر خوشمزه و بعضاً غیر قابل خوردنن - مثل سیر ، سیب زمینی خام، پنیر گرویه، برنج نپخته و..- من برای صرفه جویی در وقت و اعصاب و به وجود نیاوردن نیم ساعت بحث سر اینکه بده و نمیشه و گیخه و بد مزه است و... همون اول میدم بهت که یه ذره مزمزه کنی و معمولاً این روش به خوبی جواب میده و تو بی خیال میشی و میری... و البته به ندرت هم میشه که جواب نده... حالا بگو مثل کِی و چی !
چند شب پیش، داشتم با کراهت فراوان ، میگو پاک می کردم... چون میگوش با اون پوست سفت روش بود. اومدی و تا میگو ها رو دیدی، از ذوقت جیغ کشیدی و یکیشونو برداشتی و یه ذره با پاهاش - اَه اَه- ور رفتی و شروع کردی هو هو گویان مثل هاپو رو زمین راهش بردن. یه ذره که گذشت، آوای هاممَ ... قاقا... شروع شد. گفتم باشه بخور ببین چقدر بد مزه است، این باید پخته شه تا به به خوشمزه بشه مادر. ولی بدون توجه به نطق من، یه گازی به میگوهه زدی و با کمال تأسف ملچ و مولوچ و سر تکون دادن به نشانه خوشمزگی شروع شد... و من به جای پیشگیری، مجبور به درمان شدم و صد البته که درمان صد ها مرتبه سخت تر از پیشگیری ست. خلاصه گریه داشتیم و اشک داشتیم و ناله و هوار و ... کاشکی میشد یه جوری بفهمم که میگو رو نباید خامش رو خورد ؟!!!!! داستانی داریم به خدا
به ندرت میشه چیزی رو ببینی که میشه طعمش رو چشید و ازش بگذری. با اینکه خیلی وقتا این اقلام چیزای غیر خوشمزه و بعضاً غیر قابل خوردنن - مثل سیر ، سیب زمینی خام، پنیر گرویه، برنج نپخته و..- من برای صرفه جویی در وقت و اعصاب و به وجود نیاوردن نیم ساعت بحث سر اینکه بده و نمیشه و گیخه و بد مزه است و... همون اول میدم بهت که یه ذره مزمزه کنی و معمولاً این روش به خوبی جواب میده و تو بی خیال میشی و میری... و البته به ندرت هم میشه که جواب نده... حالا بگو مثل کِی و چی !
چند شب پیش، داشتم با کراهت فراوان ، میگو پاک می کردم... چون میگوش با اون پوست سفت روش بود. اومدی و تا میگو ها رو دیدی، از ذوقت جیغ کشیدی و یکیشونو برداشتی و یه ذره با پاهاش - اَه اَه- ور رفتی و شروع کردی هو هو گویان مثل هاپو رو زمین راهش بردن. یه ذره که گذشت، آوای هاممَ ... قاقا... شروع شد. گفتم باشه بخور ببین چقدر بد مزه است، این باید پخته شه تا به به خوشمزه بشه مادر. ولی بدون توجه به نطق من، یه گازی به میگوهه زدی و با کمال تأسف ملچ و مولوچ و سر تکون دادن به نشانه خوشمزگی شروع شد... و من به جای پیشگیری، مجبور به درمان شدم و صد البته که درمان صد ها مرتبه سخت تر از پیشگیری ست. خلاصه گریه داشتیم و اشک داشتیم و ناله و هوار و ... کاشکی میشد یه جوری بفهمم که میگو رو نباید خامش رو خورد ؟!!!!! داستانی داریم به خدا

) حتی اگه در حال خواب باشه و پستونک تو دهن و هاپو به دست، آدم آهنی رو با خودش میبره زیر پتو ... روشن هاااا ( از اون گریه های کیانوش ) آها... حالا اینکه از بین این همه اسباب بازی چرا من گیر دادم به این دو تا اینه که همیشه می داد من آدم آهنی رو براش روشن کنم، چند روز پیش بهش گفتم اصلاً خودت روشنش کن ببینم بلدی، آفرین و مرحبا و از این حرفا... آدم آهنی رو برگردوند و به پشت خوابوند زمین و شروع کرد با مشت پشتش کوبوندن