Sunday, July 26, 2009

شکستن سکوت


پسر خوشگله مامان 

نمی دونم چرا گاهی نوشتن سخت میشه... توی این مدتی که پیشم نبودی ، خاله صفور هر روز چندین تا ایمیل از کارای با مزه ات یا اتفاق های خاصی که افتاده ، برام می فرسته که واقعاْ دستش درد نکنه چون واقعاْ تو باز شدن دلم موثره. خلاصه الان هر چی دارم می نویسم ، از نقل قول های خاله صفور ه 

زمان ۱ : ۱۲ روز مانده به تولد

خاله : می دونی چند روز مونده به تولدت ؟
تو : نه
خاله : ۱۲ روز
تو : اووووووه ، چقدر زیاد
خاله : نه، خیلی زیاد نیست

زمان : چند ساعت بعد از زمان ۱

تو : بیا اونو بازی کنیم ، ۱۰ کارته -  محض اطلاع ، اونو اسم یه بازی با کارت ه
 خاله : نه ، ۱۰ تا کارت خیلی زیاده
تو : نه ، خیلی زیاد نیست
خاله : چرا خیلی زیاده
تو : ولی خودت گفتی که ۱۲ تا کمه ، پس ۱۰ تا هم کمه :دی :دی:دی
 
عین نقل خاله :

یه کتاب هستش که تو خامنه تقریباْ روزی سه بار براش می خوندم.و تقریباْ‌ حفظ شده بود. یه جاش می گه که شیر های نر یال دارن ، منم بهش گفتم که نر همون آقاست و ماده همون خانم ه و ... شب داشت می خوند کتاب رو و به اون صفحه که رسید یه خرده فکر کرد و گفت : خانمای شیر ، حال ندارن ...  :دی:دی:دی







5 comments:

Roya said...

:)) تو این عکس دومی (رو پله‌ها) فیگور گرفته؟ جاش خالی نباشه و همیشه کنار هم شاد باشید.

Maman Maryam said...

مرسی رویا جون. جواب سوالت رو هم نمی دونم چون اونجا نبودم ولی کلاْ‌خیلی عادت داره که موقع عکس فیگور بگیره :دی

Bahar said...

che kaar khoobi kardin ke neveshtin! che kaare kheili khoobi kardin ke neveshtin! :)

مامان الهه said...

سلام مامان مریم.
خوبی خانمی.چقدر دیر دیر می نویسی. آخی حتما خیلی سرت شلوغ. یه سری به ما هم بزن. موفق باشی عزیزم.

مامان الهه said...

سلام مامان مریم.
خوبی خانمی.چقدر دیر دیر می نویسی. آخی حتما خیلی سرت شلوغ. یه سری به ما هم بزن. موفق باشی عزیزم.