Tuesday, August 05, 2008

دقت - تولد

مادری 

یکی از قابلیت های فوق العاده ای که داری ، قابلیت به خاطر سپردن جزئیات و پیدا کردن و فهمیدن تغییرات ه. چند تا از نمونه هاش

روی رادیاتور دستشویی دو تا از این اسپری های مواد شوینده و سفید کننده وجود داره. چند روز پیشا از یکیش استفاده کردم و دوباره گذاشتمش روی رادیاتور. اولین باری که وارد دستشویی شدی ، در عرض کمتر از سی ثانیه گفتی : چرا اون صورتیه بر عکس شده؟ - ظاهراْ من بعد از استفاده پشت و رو گذاشته بودمش سر جاش

با یه سری دوستان رفته بودیم سفر. یکی شون بعد از آرایش اومد پیشت و تو بهش میگی : چرا پشت چشمت سبز شده ؟!!ا

ملحفه لحاف اتاقمون رو عوض کردم ، صبح تا وارد اتاق شدی گفتی : وای ، چقدر خوشگل شده پتوی جدیدت ! می دونستی من از این خوشم میاد عوضش کردی ؟؟؟!!!ا

موقعی که من رانندگی می کنم، به کرات راهنمایی می کنی که اشتباه می ری ، این راه می رسه به خونه ، یا اون میدون رو از این طرف بری می رسه به مک دونالد ، یا اینجا ، فلان جا بود که رفته بودیم و ..۰

از وقتی اومدی سوییس ، تا دیروز فقط یه مارک آب پرتقال بهت داده بودم. دیروز آب پرتقال خنک از اون مارک نداشتیم و سر نهار یه مدل دیگه آب پرتقال بهت دادم. یک قلپ که خوردی گفتی : این آب پرتقالش فرق کرده. خوبه ولی اون یکی خوشمزه تر بود  !!! - و در این لحظه فک من به طور رسمی اومد پایین

-------------------------------------------------------------

چند روز پیش - همون طور که چند تا از مهربون هایی که اینجا رو می خونن یادشون بود و تبریک گفتن و همین جا ازشون خیلی تشکر می کنم - تولدت بود و توی عزیزم ، چهار ساله شدی. با همه جذابیت ها و شیرین زبونیها و البته شیطنت های یه پسرک چهار ساله. دوست دارم بدونی که چقدر از داشتنت خوشحالم و از مهربونی و ادب و منطقی که به وضوح درت موج می زنه ، لذت می برم. نازنینم ، برات از خدای مهربونم بهترین ها رو می خوام و امیدوارم هر اتفاقی که پیش بیاد ، تو رو تنها نذاره و همیشه حافظ و پشت و پناهت باشه



اینجا یه خاله و عموی مهربون براش یه بازی طرح کرده بودن که توی جعبه کادوش ، یه طومار بود که بهش می گفت بره زیر مبل رو بگرده ، از اونجا یه کاغذ با عکس گلدون می گفت که بره پیش گلدون ها ، از اونجا یه عکس عمو مهدی می گفت که بره از عمو کمک بخواد و بعد زیر میز و بعدش عکس من و بعدش از این بازیا که باید با کم و زیاد شدن صدا بفهمه که دور شده یا نزدیک ... خلاصه وارد انباری شد ولی به جای هدیه اش وسایل خودش رو که کلی وقت بود ندیده بود پیدا کرد :دی اول با ماشین کنترلی هدیه پارسالش برگشت. بعد بهش نمونه کاغذ کادو دادیم که به طور کل نگرفت موضوع رو و این دفعه با جلیقه نجات استخرش برگشت و بالاخره بار سوم کادوی عزیز پیدا شد


در حال لذت بردن از هدیه ای که خودش از تویزراس انتخاب کرده

1 comments:

Anonymous said...

Спасибо за советы о кредитной ремонт на этом удивительном сайте. То, что я бы посоветовал людям всегда отказаться от фактических менталитет , что они могут купить и выложить позже. Будучи общества, мы , как правило, делают это по многим вопросам. Это включает в отпусках , мебели, в дополнение к пунктам мы действительно хотим иметь . Однако, вы должны отделить текущую хочет отпотребности. В то время как вы работаете, чтобы улучшить свой кредитный рейтинг нот на самом деле вам нужны компромиссы. Например , можно делать покупки в Интернете , чтобы экономить или вы можете проверить вторую магазинах руке вместо дорогих универмагов в отношении одежды. Желаем Вам удачи!