دل مامان
یک هفته بی تو و بابایی گذشت... اونقدر هی فکر کردم چقدر زیاد مونده بیام پیشتون که وقتی امشب سارا ( همون آیی یایا و عمو شیی -سهیل - تو) داشت می گفت که " یه هفته دیگه مونده دیگه" نا خودآگاه بلند و کشیده گفتم : نهههه بااابااااا... بعد که حساب کردیم دیدم که اِاِاِ همش یه کمی بیشتر از یه هفته مونده .. آخ جون... دلم براتون تنگ شده آخه... نمی فهمین که
امشب داشتم یه ذره براشون از تو می گفتم ... از اینکه چه عشقی هستی... از اینکه به هیچ وجه چشم نداری ببینی که مامان و بابا یه دقیقه تنها ، کنار هم بشینن در حضور تو... تا می بینی ، میدویی میای ، یه لبخند ماااه می زنی و وسط ما رو نشون میدی و میگی :" سه پلس موا" یعنی اینجا جای منه... بعدش هم خودت رو می چپونی اون وسط و آخ دل ما ضعف میره ، آی دل ما غش میره... هی می چلونیمت و بوست می کنیم و تو هم ما رو بوس می کنی و تازه اگه سر حال باشی یه دور یکیمون رو بوس می کنی بعد میگی :" لُتغ کُته" یعنی اونورت... اون یکی لپ رو هم بوس می کنی .. میری سراغ نفر بعدی و هی بوس می کنیمون و ما هی از خوشی به مرز سکته می رسیم
نازدونه من ، هفته قبل از اینکه برین ، من خیلی هفته شلوغی داشتم، دو تا امتحان و... وقتی ازم می خواستی که بیام پیشت با اسباب و وسایلم میومدم... یکی از این بارها ، تو داشتی کارتون می دیدی و من داشتم درس می خوندم... هی صدام می کردی و من بلافاصله بعد از جواب دادن نگاهم رو به کتاب بر می گردوندم ، و گاهی هم همونجور که سرم به کتاب بود جوابت رو می دادم. تا اینکه یه دفعه گفتی مامان، اَن ، دو ، تغوا ، کتغ... و شروع کردی به شمردن... فدات بشم من مادری... فدای اینکه خوب می دونی باید چه جوری حواس مامان رو جمع کنی... اون روزا هر بار که درست شمرده بودی ، کلی قورتت داده بودم و ذوق کرده بودم... و تو گرفته بودی نکته رو... چقدر دلم برات تنگ شده... برای اینکه برام بشمری ، مثل همیشه ست - هفت - رو جا بندازی و وقتی رسیدی به اُنز -یازده- ، دوز -دوازده- هی گیر کنی و بگی انز ، دوز ، دوز ، انز و تا وقتی یکی به دادت برسه و بگه تغز -سیزده- این سوزن رو از رو صفحه بر نداری
مهربون من که به قولت عمل نکردی و پشت تلفن با من حرف نمی زنی و فقط خیلی لطف کنی یه مامان یا سلام میگی و میری... کاش زودتر ببینمت
چند تا عکس از سفر گذشته مون به ایران - فروردین و اردیبهشت 85
آقا و خوش تیپ لم داده روی مبل آماده برای رفتن به عید دیدنی
تر گل و ور گل ، از حموم در اومده
آخ ... ناز اون توت فرنگی خوردنت مامان جان... یادش بخیر که اونقدر تو توت فرنگی دوست داشتی که ددی و مامانی نمیذاشتن خونه از توت فرنگی خالی بمونه
واااای یهو رسیدم به این عکسا... آهای نگار غیر یمنی ، اندر عجبم که من توام یا تو منی ... باعرض معذرت از شاعر برای تحریف جملات و معنی
پ.ن. آنا جون نوشته که باید اعتراف کنه که پسرک چشم و ابروش و مژه هاش از من خوشگلتره. برای اینکه نامردی نکنم و حق بابایی ضایع نشه باید بگم که این مژه های بلند و حالت چشم و اینا با کسی نرفته جز باباییش. و در ضمن اینکه علیرضا شبیه کیه از اون مواردیه که ما هیچ وقت به گمونم سرش به تفاهم نرسیم :دی و دیگه درباره اش صحبتی نمی کنیم. بازم به من که میگم شبیه جفتمون هست، بابایی که میگه: شبیه منه ولی من خیلی خوشگل تر بودم :دی
23 comments:
مامان مريم سلام
وبلاگ زيبايي داري
اگه اجازه بدين از عكسها و مطالبتون در وبلاگم استفاده كنم
ممنون عزيز
باي
واااااااای مریم دل من ضعف رفت. خدا به فریاد تو برسه.
زودتر بیا. زوده زود
دلت به اندازه يك سر سوزن شده ، نه ؟ حق داري ولي ديگه چيزي نمونده . آخي چقدر شبيه خودته عليرضا . البته بايد اعتراف كنم كه چشماش يك كم خوشگلتر از چشمهاي توئه و مژه هاش بلندتر
in axe bachegie shomast?:O:O:O
cheghaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaadr shabihid:O:O
vay che khoshgel boodid shoma:X
hatman alan ham hastid:P
man ke nadidam:-"
akh joon kamtar az ye hafte dige miain inja:X>:D<
PM haye man behetoonmirese aya?:D;-?
bad ham mer30 ke gofti ina nemifahman:D:D:D:D>:)>:)
aval maman maryam:D
akh jo0o0o0oo0nam holoye khordanie man elahi fadat besham man :*
salam maman maryam :*
khobi ? akheyyyyyyyyyyyyyy
man tazeh fahmidam jaryan az che gharare
midonam dori az pesari cheghadr sakhteh , midonam ke ghame doori ziad keshidi azizam ama hamin yek hafte ro ham tahamol koni hame chi tamom mishe :*
سلام مامان كوچولو
اينقدر بي تابي نكن
چشم بهم بزني اين چندروزهم مثل برق وبادميگذره
ولي واقعا گل پسرت شبيه بچه گيهاي خودته فقط مشكل اينجاست كه به نظرمن تو ديگه شبيه بچه گيهات نيستي!!!
che naz bodid :* alan ham hastid albateh
az alireza malome :d
be nazare man ham alireza shabihe maman o babashe :O
khob osolan bache ha shabihe maman o babashon hastand dige
man ham shabahatam in modelie ke masalan ghesmate balayi binim be babam rafte, ghesmate payinish be mamanam :O
ghesmate balaye labam be baba rafte , ghesmate payinesh be maman :))
salam
pas zendeyin!
ye vaght javabe bache ro nadina! chie manam bayad beshmoram ta shoma saretoono az ketaba biroon biarin?
چشم روی هم بذاری این یه هفته هم میگذره و میری پیششون. این گل باقالی چه نازتر شده برای رفتن به مهمونی مثل جنتلمنا
khodetam mah boodi vali alireza khoshmeltare:* :D
جاشون خالی نباشه مامان مریم:) حالا که نیستن به این فکر کن که چه خوبه آدم تو زندگیش دو تا فرشته داشته باشه
که وقتی نیستن اینهممممممه دلش براشون تنگ بشه:)
سلام مامان مريم گلم. خدا رو شكر كه روحيت بهتر شده. ديگه چيزي نمونده اين چند روز هم ان شاءالله مثل برق و باد مي گذره و اينقدر وقت داري كه بقلش كني و بچلونيش كه حسابي دلتنگي هاي اين مدته رو جبران كني. اميدوارم هميشه خوب و خوش و سرحال باشين.
akh elahi bemiram vase delet maman maryam :*
rasti kheili shabihe ham bodina kheili zad :*
nagofti adrese alireza kojast beram bedozdamesh shoma ke gofti ejarash midi behem:D
maman:(( man alireza mikham:((
age hamid befahme mikoshe mano:D vali eshkal nadare alireza jigale mahe hamidam age bebinatesh asheghesh mishe :* khale ghorbunet beramman:*:*:*:*:*:*:*:*:*:*:*:*:*:*:*:*:*:*:*:*:*:*:*:*:*:*:*:*:
سلام خانمي. بابا چقدر بي تابي مي كني. يه هفته بيشتر نمونده كه پسرت بياد پيشت. بچسب به درسها . راستي چقدر عليرضا شكل بچگي هاي خودته! اما براي قضاوت بايد عكس بچگي همسر محترم رو هم بذاري اينجا.
Nemidoonam chi be sare commentamoomad
salam . man ke gharibe am delam vasash tang hode. jash too webloget khalie che berese beto
lab o dahan o binish shabihe khodetoone amma cheshm o abroosh ehtemalan be babash rafte,uno nadidam dige :D
in ye hafte ham zood migzare. be in fekr kon ke miay o dige...............
bacheye too senne alireza ziad dor o baram boode amma vaghean az nazare fahm o shour alireza ye chize digast.
khoda 3taitoon ro vase ham hefz kone
من هم حسابی در عجبم
يادم مياد خيلی وقت پيشا كه عليرضا خيلی كوچولو بود يه عكس عشق ازش گذاشته بودی و نوشته بودی توی اون عين بچگیهای باباشه...آخ منم يه پسر ميخوام كه به من رفته باشه...ا
مامان مریم جون یه بار دیگه هم کامنت گذاشته بودم اینجا.که من از اول اول وبلاگت رو می خوندم و علیرضای خوشگل خوردنی رو هم خیییییییلی دوست دارم.خدا حفظش کنه براتون.شما و علیرضا برای من دوست قدیمی هستین اما اینکه من براتون جدید باشم حق دارین.من یه خواننده ی ساکتم که اغلب حرف نمیزنم.اما این دلیل نمیشه که کم دوستتون داشته باشم ها :بوس
salaaaaaaaaaaaaaaaammosafere pesar tabrae shod
hamoon jaryane dadgah o ina
merrrrrrrrrrrrrc az doahatlazem didam khodam biam azat ashakor konam
mercccccccccccccccccccccccccccccccccccccccccccccccc
الهی که من بمیرم که تازه فهمیدم پسرت و شوهرت نیستن پیشت.ایشالا که زودِ زود برمی گردن تو بغلت، بوشون می کنی ، بوسشون می کنی ، دست به سر وروشون می کشی و نازشون می کنی. یوقتا تا یک همچین روزایی نباشه ،آدم قدر عافیت رو نمی فهمه.
khoda vakilish kojaaye in do ta ax shabihan!!????
baba, axe mano age dar senne marboote bezari, hame kaf mikonan o ghalaaf mikonan!:D
hamoontor ke mamanam farmoodan, in pesare shabihe mane va man sad albatte khoshgeltar boodam, hicham shabihe to nist:D:)
ensaafan hamin ax dalile kaafie bar in mored! vali man dar ajabam in adam ha jav gir shodan va goftan ke shabihan in do ta ax!!!!!
khoda hedayat kone!
ya hagh
baba hamid
Post a Comment