مادری ! هیچ وقت بهت گفته بودم که گاهی دیوونه ام می کنی؟ وقتی ساعت 12 و ربع نصفه شبه و تو کماکان در حال تقاضاهای گوناگونی. یک بار مسواکت رو زدم، دوباره شیر و بن بن می خوای، با هزار تا تفصیل و توضیح راضی میشی که بن بن الان وقتش نیست ، شیر رو می خوری ، دوباره با ادا و اطوار مسواک می زنم برات، این دفعه مانژه ( خوردنی ) می خوای. می دونم که سیری و اینا مسخره بازیه ، میگم فردا... میگی شرک، میذارم. دو دقیقه بعد صدا می کنی ، مامان ابش ( اسب) عوض می کنم. میگی ، مامان ! اَن اُتغ ابش ( یه اسب دیگه ) میگم مادری ، میدونی که ما کارتون اسب دیگه ای نداریم و من کم کم دارم از دستت ناراحت میشم...با یه " پَغدُن مامان"( معذرت می خوام) سر و تهش رو هم میاری... شیش بار تقاضای به قول خودت دسانده (پایین اومدن ) از تخت می کنی، هر یه ربع یه بار یاد یه اسباب بازی میفتی و من نه میخوام صدای هوارت رو بلند کنم که بابا بیدار شه و نه می خوام این وضعیت ادامه پیدا کنه... بهت میگم ماشینات رو روی شوفاژ نکش، گوش نمیدی، دوباره میگم، این دفعه در کمال آرامش اضافه میکنم که دارم از دستت عصبانی میشم ها... همین کافیه که سرت رو بندازی پایین و اونقدر وایسی تا بالاخره اشکات به زور هم که شده بیان... زود قضیه رو حل وفصل می کنیم... و همه اینها در حالیه که من تمرین های حل نشده ام رو نصفه ول کرده بودم، تصمیم گرفته بودم بعد از دو قرن یه فیلم برای خودم بذارم و بشینم در حین کرفس پاک کردن نگاه کنم... خلاصه قرار شد که امشب رو بیای اونجا پیش من و من کرفس پاک کنم و تو بخوابی... حالا یک راند جدید شروع میشه... برگ های کرفس رو که می برم : " اوه مامان ، گل کنده" !!! ساقه هاش رو که خرد می کنم: " اوه مامان، سه کسه " (یعنی شکسته شد) و همینجوری میگی و میگی و میگی... تا اینکه.. میدونی؟؟!! بالاخره رستم هم که باشه ساعت دوازده و ربع از پا میفته... و من به این فکر میکنم که فردا صبح با کدامین مصیبت !! باید ساعت 7 و ربع از خواب بیدارت کنم؟ ... و میدونی که همه اینها هیچ ربطی نداره به این واقعیت که من عجیب دوستت دارم... زیاد و توصیف نشدنی
پسرک خونه عمو شَیِیل و آیی یایا - عمو سهیل و خاله سارا
9 comments:
va gahn injor vaghta ma divone nemishim kar khodas.rasti in arosak hichi farsi harf nemizane yani sae nemikoni keh farsi harf bezane
yadam raft begam 1000 ta bos az tarf man bkonesh khyki masom khabide
سلام کاری کن این گل پسر زود بخوابه
سلام مریم جون. میشهتقاضا کنم یک کم فونت درشتری انتخاب کنی. من خیلی مشکل نوشت هاتو می خونم. ببین من چقدر درشت می نویسم.
مریم جون. مطمئن باش تنها نیستی و بچه های دوست داشتنی همه مون یه وقتایی مارو کلافه می کن. ما هم کار داریم یا درس داریم یا ../ منم وقتی دانشجو بودم گاهی تا ساعت 4 صبح با حسن بیدار بودم و ساعت 6 پا می شدم که برم مدرسه. ولی در عوض یه لبخند می زنن و خستگی مون در می ره.
سلام مريم جون....مي دوني من هنوزم دلم مي خواد يك گاز محكم از اين ملوسك بگيرم.از طرف من محكم ببوسش
مریم جونم
کاملا می فهممت
امان از این عزیزای دل که به لب آدم می رسونن و بازم عاشقشونیم
می بوسمت مامان مهربون
واقعا" اين بچه ها گاهي حسابي آدمو كلافه مي كنند . اما اين دليل نمي شه كه ما عاشقشون نباشيم ، مي شه ؟
salam.khoobi?
pesaret khoobe?
rasti makatoon chi shod?
mirin emsaal ya na?
khabar dashti maryam alavi ham shanbe aazeme?
salam
doroste ke hichvaght behesh nagofte boodin vali dige adam ye harfo ke 2 hafte hey tekrar nemikone! bache fahmid! hala ye harfe dige:D
salam beresoonid
Post a Comment