Monday, May 01, 2006

سلام بابایی


بابایی پسرک

جات خالیه که ببینی چی کار می کنه و چه دلی می بره. جبران همه تلویزیون ندیدن های لوزان رو داره اینجا می کنه و روزی 10 بار شرک می بینه و 8 بار نمو. هر وقت اراده می کنه که کارتون ببینه، میاد میگه کانن و تا بهش میگی که برو روی مبل بشین تا برات کارتون بذارم، تندی میره میپره و لم میده روی مبل ، در حالیکه روش به تلویزیون و پشتش به دسته مبله. کارتونش رو هم باید خودش انتخاب کنه و گرنه اگه خدای نکرده یه لحظه اونی رو بذاری که الان دلش نمیخواد ، فریاد اعتراضش به آسمونا میره. اوایل شرک اسم نداشت ولی الان اسمش شده یه چیزی تو مایه های کیش ! با تلفظ خاص پسرک. اسم نیمُ هم که مَمُ ه. همه کارتون رو هم حفظه. وقتی به جاهاییش میرسه که دوست داره، زودتر پا میشه و از حالت لمیده به حالت هیجانی در میاد و وقتی هم که اون قسمت ها تموم میشن ندای آنکُر آنکُر گوشهامون رو می نوازه.

چند شب پیش، قبل از خواب براش شرک گذاشته بودم. یه جاییش هست که شرک و دانکی میرن توی شهر و دانکی اون دسته اتاقک اطلاعات رو میکشه و عروسک ها شروع می کنن به آواز خوندن... دیوونه اون قسمته. همیشه شروع می کنه باهاش رقصیدن. اون شب دیدم که خمار شده و اگه الان دوباره رقصش بگیره بد بختیم. تندی یه ترک رو پروندم و رسید به اونجایی که رفتن برای تورنتمنت ! تا دید که اونجا رسیدن پاشد و ام ام و آنکر و اینا شروع شد. و بنده که میدونستم دردشون چیه، پرسیدم که چی شد؟ بزنم عقب؟ یه جایی رو ندیدی؟ که تا اینو شنید با یک هوم ! که یعنی بله، آروم گرفت و در جای مربوطه مستقر شد و به محض دیدن، اون صحنه، نیش مبارک تا بنا گوش باز شد و رفتیم تا یه نیم ساعت دیگه ....

چند روز پیش هم داشت نمو میدید، همون اولاش که مادر نمو میمیره و باباهه داره دنبالش می گرده و هی صداش میزنه و بعد گریه اش می گیره. تا رسید به اینجاش، یه لحظه برگشت منو نگاه کرد و یه دفعه زد تو سرش ! ( الهی بمیرم برات مادر که اینقدر مهربونی ) این تو سر زدن کاریه که وقتی خیلی ناراحت میشه یه دفعه انجام میده

یه چیز توپ از نمو یاد گرفته... فقط بگو چی؟!!! به بابا میگه دَدی !!!! اینهمه فکر کردم که برای بابا چه اسمی انتخاب کنم و آخر انتخاب کردم بابا جهان، حالا پسره خودش اسم انتخاب کرده. نمی دونم که واقعاً می فهمه که تو کارتون اون بابای نمو ه که نمو بهش میگه دَدی یا نه... ولی به هر حال جات واقعاً خالی بود ، وقتی دنبال بابا رفت پشت بوم و تا وارد پشت بوم شد ، داد زد : دَدی ی ی ... ما که هنوزم هر دفعه صداش می کنه کلی می خندیم

چند تا چیز کوچولوی دیگه :

عاشق یخ خوردنه و تا پارچ آب می بینه میگه : یخ. توشو نگاه می کنه ، اگه یخی نباشه که هیچ، اگه یخی باشه باید حتماً بهش بدی. اگه کوچولو بدی که میخوره. اگه گنده بدی که نتونه بخوره، یه قاشق پیدا می کنه و اونقدر می کوبه روش تا خرد شه و بعد با یه لبخند پیروزمندانه شروع می کنه به خوردن و صد هزار البته که همیشه بعدش : آنکُر

تا مامان و خاله ها اسفند دود می کنن، میگه : آتیش

بو در فرهنگ لغاتش سه تا معنی داره که خودت با استعداد خودت باید بفهمی که الان منظور کدومه : بو به معنی بوس که عمدتاً در مواقعی استفاده میشود که پا یه دست زخم شده اش را به سوی دهان طرف مقابل آورده و تقاضای بوس کردن می کند و یا هنگامی که کمبود محبت می گیرد و صورت نازنینش را به طرف صورت من می آورد. بو به معنی بو ! که یعنی من بو می دهم و مرا عوض کن لطفاً ! بو به معنی توپ !!! که من نمیفهمم این بَل فرانسوی است که بو شده یا توپ فارسی !

ایش هم دو تا معنی داره : ایش به معنی روشن که پسرک بدتر از باباییش به شدت به روشنایی حساس است و همواره باید همه چراغها مخصوصاً چراغهای پذیرایی روشن باشند. البته ایش برای روشن کردن همه چیز به کار می رود و ایش به معنی شیر که هنگامی که تقاضای شیشه شیر دارد به کار می رود ! و خداییش تشخیص این دو تا از هم خیلی کار سختیه. من که زود یکیش رو می گم اگه جواب هوم بود که اوکی اگه نه بود که خوب اون یکیه ! ولی میدونی کجا اجدادت میان جلوی چشمت ؟ وقتی که نصفه شب بلند شه و بگه ایش و وقتی که بهش میگی مادر جون شیشه بدم ، بگه نه !!!!!! هییییی

14 comments:

Hamid said...

Salam
akh joon che poste bolandi. vali kooo axaash?
hala beram bekhoonam:)
ya hagh

Anonymous said...

سلام مامان مریم
من همیشه وبلاگت رو می خونم و عاشق پسرکت هستم. از احساسات لطیف مادرانه ات لذت می برم. هر موقع خیلی سرشار از عشق پسرکت بودی از خدا بخواه که من هم مادر بشم. راستی من هم مریم هستم.
همیشه شاد باشید.

Anonymous said...

salam maryam joon, imailam be dastetoon resid? axe alireza joonam chi shod? chera bedoone ax?

Anonymous said...

جیگر این تپلی با نمکو :))

Anonymous said...

سلام مامانی. الهی فدای شیرین زبونی های پسرکت بشم من. ماشالله بهش که این همه ناز و باهوشه. راستی محبتش هم خیلی زیباست. ماشالله بهش. امیدوارم زودتر همگی با بابا پیش هم باشین و لذت ببرین.

Anonymous said...

salam
kheili ghashang minevisid...
shayadam az chizaye ghashang minevisid...

vali ehtemalan jofteshe :)

dar panahe khoda

Anonymous said...

سلام مريم جون . شما هنوز ايرانيد ؟ معلومه كه حسابي داره خوش مي گذره . خداروشكر . طفلي بابايي كه بايد دوري اين پسر خوشمزه رو تحمل كنه . پسركت خيلي اقا شده و كلي پيشرفت كرده . منتظر عكسهاي جديدش هستم .

Anonymous said...

مریم جون دیدی بالاخره پسر عسلیت تونست اسم خودشو بگه وای مردم از دست اوهوم گفتناش خیلی بانمک بود این پسر یک گوله نمکه ماشالله. برام خیلی جالب بود که با این دقت فیلمها را میدونه و لذت میبره از طرف من یک عالمه بوس و غلغلک و بغلش کن

Anonymous said...

salam
dashtam fekr mikardam ke chi shode ke in weblog ghadima faghat matlabash dir dir up mishod vali hala nazaratesham in tori shode!
ba'd be in natije residam ke shoma hanooz iranid:))
va ehtemalan koli nazare ta'yid nashode darid...
dar panahe mehrban tarin

Anonymous said...

az oon askaye khokshele alireza bezar mamani

Anonymous said...

عزیز دلم . ببوس این پسری ناز رو . ایشالله که سلامت باشه و تو و بابا شاهد موفقیت هاش باشین و لذت ببرین . ببخش خیلی وقت بود سر نزده بودم . ببوسش 0

Anonymous said...

شيريني مدل حرف زدن بچه ها را وقتي زبون باز مي كنن خيلي دوست دارم و عليرضا عزيز هم كه ديگه داره حسابي دلبري ميكنه. راستي دلم براي بابايي عليرضا سوخت كه بايد دوري را تحمل كنه. هميشه شاد باشين

Anonymous said...

سلام مامان مریم. من مامان شراره هستم که بردیای 2 ماهه دارم.
این پسرک ما هم میگه: گیخ-اوووووونگههههههههه-بیشتر از همه آغوم (خصوصا وقتی بهش میگم بگو آغوم میگه و در همه حالتی هم میگه حتی اگه گریه میکنه.چقدر دلم میخواد زودتر بزرگ بشه تا مثل تو کیف کنم.الانم یه جور شیرینه وقتی خوابه و کش و قوس میاد وقتی میخوام بغلش کنم و هی میگه: اِ اِ اِاِاِ. وای که چقدر ملوس و خوردنی هستن این کوچولوهای معصوم فرشته.

Anonymous said...

سلام.شما کجایین؟ امیدوارم شاد و سلامت باشین.