Monday, April 13, 2009

تو کی بزرگ شدی این همه


داشتیم با هم توی پیاده رو راه می رفتیم. تو از روی یک لبه بلندی راه می رفتی و وقتی اون لبه تموم شد ، پریدی ازش پایین و یک لحظه داشتی تعادلت رو از دست می دادی. بهت گفتم : قشنگم ، مواظب باش اگه خدای نکرده بلایی سرت بیاد من چی کار کنم ؟ گفتی : یعنی اگه بمیرم ؟ گفتم : خدا نکنه مادری ، اگه تو اتفاقی برات بیفته من دق می کنم. گفتی : نه ، اصلاْ ناراحت نباش ، من اگه بمیرم ، یه پسر دیگه از تو شکمت در میاری ، اسمش رو می ذاری علیرضا ، بعد باهاش حرف می زنی ، کم کم یادت میره که اون ، من نیستم  !!!!! - باید اعتراف کنم که از این حرفت پکیدم پسری ، واقعاْ نمی دونم تو کی اینهمه بزرگ شدی

مامان آیدان تعریف می کرد که داشتی با آیدان بازی می کردی و اون یه کار بدی می کرده و تو هی بهش تذکر میدادی که این کار رو نکن و اون هی می گفته 
c'est pas grave
مهم نیست
خلاصه از تو اصرار و از اون انکار بوده که تو میگی
peut-être c'est pas grave chez toi mais chez moi c'est tres grave
شاید خونه شما مهم نباشه ولی خونه ما خیلی مهمه

و اما کلمات قصار در باب خوشگلی و خوشگل بینی !!!!!ا

به من میگی که : من همه لباس های تو رو خیلی دوست دارم ، تو همشون خیلی خوشگل میشی

سرم رو بهت نزدیک کردم میگی : مممم ، چه بوی خوبی میدی. میگم : مرسی مادری . خیلی کار خوبی می کنی که وقتی یه چیز خوبی توی آدم ها می بینی بهشون میگی ، این کار خیلی خوشحال می کنه آدم ها رو. میگی : بلللهههههههه ، من همیشه به تو می گم که چقدر خوشگلی و چقدر بوی خوبی میدی

بهم می گی که
Maman, TO Premiere TARINI

Premier : First 

کلاْ به شدت راجع به تیپ و لباس و همه چیز من اظهار نظر می کنی. این اظهار نظرت خیلی شامل حال آدم های دیگه نمیشه ، لااقل جنبه مثبتش و اینم نمونه اش :۰

یکی از دوستان ، خیلی خوش تیپ کرده بوده و لباس ردیف و آرایش و خلاصه همه چی ... در ادامه مرتب کردن موهاش بود که تو داشتی نگاهش می کردی .. بعد از اینکه از پیش ما رفت ، برگشتی به من می گی که : فکر می کرد خیلی خوشگل شده ولی اصلاْ خوشگل نشده بود !!!!!!ا