Wednesday, January 07, 2009

Hallelujah


نازنینم 

برده بودمت یه نمایش خیمه شب بازی. جای خیلی کوچولوی دنجی بود و کلاْ حدود ۲۰ تا آدم بزرگ و ۳۰ تا بچه بودن. بعد از اینکه نمایش تموم شد همه شروع کردند به دست زدن و تشویق کردن و تو خودت تنهایی یه دفعه اون وسط بلند شدی و داد زدی

Bravo, c'était trés bien 
آفرین ، خیلی خوب بود

این اولین باری بود که من تو رو یه همچین جایی می بردم و خیلی برام جالب بود که یه همچین چیزی رو جایی دیدی که اینجوری تشویق می کنند یا خودت فی البداهه همچین کاری کردی و خلاصه خیلی لذت بخش بود کارت

********
اصلاْ خوشت نمیاد که من لباس مشکی بپوشم - کماکان مثل همیشه نسبت به قشنگی و زشتی لباسم اظهار نظر می کنی و واقعاْ هم دوست داری که به نظرت ترتیب اثر داده بشه. علاوه بر این خیلی اینجوری هستی که یه دفعه یه چیز جدی رو تبدیل می کنی به شوخی و بازی و خیلی لذت می بری از این کار

یه روز یه تی شرت مشکی پوشیده بودم که روش با سفید نوشته بود گوگل و با صورتی هم حرف اٌ رو به شکل نماد فمینین در آورده بودن. برگشتی بهم گفتی که لباست سیاهه ، من اصلاْ لباس سیاه دوست ندارم. جاگودر ها - جادوگر - لباس سیاه می پوشن. منم با یه لحن لوسی و نازی و اینا بهت گفتم که : نههههه ،‌ببییییننن ، هم سفید داره ، هم صورتی داره ، خیلی خوشگله ، خیلی هم بهم میاد ، مگه نه؟ و خلاصه کوتاه اومدی

یکی دو هفته بعدش من دوباره همون تی شرت رو پوشیده بودم که دوباره اومدی و حرف قبل رو زدی ، منم گفتم که اشکال نداره مامان ، می خوام برم حموم و لباسم رو عوض می کنم. گفتی : نههههه :دی ، بگو که سفید و صورتی دارهههههه . من نکته رو نگرفتم و همین جوری با لحن عادی گفتم که : آره مادر ، سفید و صورتی داره. گفتی : نهههه .چشمات رو کوچولو و صورتت رو ناز و لحنت رو لوس کردی و گفتی : نهههه ، اینجوری یواش بگو :دی:دی
 
و تازه اونجا بود که من گرفتم که الان در حال پلی بک هستیم :دی

********

یه قابلیت فوق العاده ای که داری و من خیلی ازش لذت می برم اینه که وقتی یه آهنگی می شنوی ، خیلی زود می تونی تشخیص بدی که این رو توی چه کارتونی شنیدی. این کار با وجود یه مجموعه بیش از صد عضوی ، از کارتون هایی که تو برای دیدن داری ، واقعاْ استریت فوروارد !! نیست و چند بار پیش اومده که مثلاْ با هم توی ماشین نشستیم و یه دفعه رادیو یه آهنگ آشنا گذاشته و تو خیلی زودتر از من فهمیدی که این مال چه کارتونیه
 
آخرین بارش همین هفته قبل از رفتنت بود که تو نشسته بودی و داشتی نقاشی می کشیدی و من توی آشپزخونه داشتم یه پلی لیستی رو گوش می دادم که وسط هاش آهنگ هللویا بود۰ با اینکه آهنگ خیلی آرومه و اصلاْ اینجوری نیست که یه دفعه جلب توجه خاص کنه ، هنوز۲۰ ثانیه از شروعش نگذشته بود که همون جوری که داشتی می کشیدی گفتی : این آهنگ شرک ه .و اون موقع حداقل یک ماه بود که تو این کارتون رو ندیده بودی

و تو نمی دونی که یه مادر چققققددددرررر غرق در لذت میشه وقتی یه همچین اتفاقی میفته


آخرین شبش توی لوزان که با هم رفتیم مک دونالدز - و به قول خودش اولد مک دونالدز ، به خاطر او شعره که می خونه اولد مک دونالدز هد ا فارم :دی